روز دیگر من مادر بسیار مضطرب است. پدر من رفت به سفر او بسیار بی تاب به عنوان اگر او در عجله به ترک. پس از آن من نمی فهمم چرا اما بعد متوجه شدم آن است. بابا رویا جنده چپ مادر همیشه بسته من هم. اما آن زمان او می خواست بیشتر به یک رابطه, سفت, با من, به طوری که او به من نشان داد ، او به من نشان داد سینه خود را. من دیوانه هستم, من نمی تواند کمک کند اما مانند بسیاری از سال پیش که مکیدن نوک سینه او. آن را لمس مادر من و او به زودی قرار داده و مرا به سینه اش. من می دانم که قبل از ما درآورد. اما برای من آن را به نظر نمی رسد به یک ناهنجاری و یا هر گونه رفتار غیر اخلاقی آن است که یک جریان و به طور کامل طبیعی است. من فکر می کنم ما باید همه ما می دانیم که.